سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبهای پاییزی - عاشقانه ها
  •   شبهای پاییزی
  • شبهای پاییزی

    در آن شبهای پاییزی یاد تو گرمای وجودم بود همچون شعله های عشق طبع پر شور بود.

    من طعم شرر انگیز آرزوهای محالم را با همراهی باد سرد خزان به استقبال گور خواهم برد.

    که پیوسته در آنجا و به دیدار کسی در خموشی بروند راستی چه کسی گفت:؟

    زندگی تر شدن پی در پی در حوضچه اکنون است.

    گویا سحراب هم تر شده است.

    من آخر هر کوچه بن بست به دنبال در می گردم دری که مرا ببرد وسعت مرگ دری رو به آفتاب

    دری تا انتهای بودن شایدم مردن........



  • نویسنده: علیرضا(چهارشنبه 86/5/24 ساعت 2:41 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • آخر جاده
    زمـــــزمــه
    غروب سرد عشق
    رو به کوی خدا
    بوسه
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 13198
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 52
  •   مطالب بایگانی شده

  • قدیمی ها

  •   درباره من

  • شبهای پاییزی - عاشقانه ها
    علیرضا
    مشک انست که ببوید نه انکه..........

  •   لوگوی وبلاگ من

  • شبهای پاییزی - عاشقانه ها

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • رویا
    عشق و زندگی

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی